امشب بغض تنهایی من دوباره میشکند
چشمانم بس که باریده تحمل دوری مهتاب ندارد
ناله های مراازدورترین نقطه ی دنیاگوش کن
ناله هایم تلخ است
پرازتنهایی
بغض تنهایی مراتونخواهی فهمید
من سراپا بغضم
هیچکس رافراموش نکرده ام اما
خودم فراموش شدم
ناله هایم تلخ است
دل بیچاره ام بس که سنگ صبوربوده خردشده است
آخ که چه تنهایم!
روبروی آینه نشسته ام....آیا این منم؟
شکسته...دلتنگ...تنها...توبامن چه کرده ای؟
شایداین آخرین زمزمه های دلتنگیم باشد..
نظرات شما عزیزان:
|